چهار شنبه سوری از نوع دیگر
از پنجره نگاه کرده دیدم مردم دور یک ماشین جمع شده اند ، مدتی گذشت از ترق بازی تو کوچه خبری نبود ولی داد و فریاد این زن و مرد همچنان بلند بود!
با خودم گفتم ؛ لباسی مناسب بپوشم و بروم ببینم چه خبر شده و چه بلایی سرشون آمده!
در حیاط را که بازد کردم دیدم جلوی در خانه پراید خاکستری رنگی ایستاده و داخل ماشین روی صندلی جلو خانمی نشسته و با صدای گریان ولرزان با تلفن همراهش صخبت می کند! و درهای جلوی ماشین بازه و بالا سر ماشین چیزی مثل روزنامه و یا چیزی دیگر بود( توی تاریکی زیاد معلوم نبود) که فکر کردم نارنجک به ماشین خورده و مرد جوانی با عصبانیت جلوی درحیاط قدم می زند!
چشمم به چشم مردجوان که افتاد دیدم برافروخته بی طاقت است ،خواستم دلداریش بدم و گفتم چیزی شده؟
مرد جوان با عصبانیت گفت:
"آقا من این زن رو نمی خوام ، این زن دیوان است و... "
جا خوردم ، چه فکر می کردم چی شد!!،
مرد جوان رفت به طرف ماشین ، زن جوان داخل ماشین شروع کرد به بد و بیراه گفتن
ماندم چه کار کنم ، مرد از ماشین دور شد درحالی که کلافه بود به طرفش رفتم گفتم: "من مثل برادر شما هستم این طور درست نیست ، عیبه ، سروصدا نکیند و خانمت را ساکت کن"
گفت : " این زنه دیوانه است زده آینه و شیشه ضبط ماشین رو شکسته "
گفتم :"به هر حال داد و فریاد در کوچه و این رفتار درست نیست" در همین بین یکی به مرد جوان زنگ زد و شروع کرد به صحبت کردن(ظاهرا" درباره موضوع بود) آرام دور شدم و مدتی توفکر که آیا می توانم کمک کنم یا نه.
... یک ساعت بعد هنوز جلوی خانه بودند با هما وضعیت و بدو سرو صدا!
هیچ ترقه ای سرو صدایی در این مدت در کوچه نبود
انکار کوچه در سوگواری بود ، در سوگ دعوای بیجای زن و شوهر جوان!
نفهمیدم چه وقت از کوچه رفتند.
پی نوشت: متاسفانه فقط بی حجابی و رفتار های خلوت زن شوهر ها نیست که به کوچه ها کشیده شده است ، این یک بی حرمتی دیگر بود به اجتماع ، بیاید حریم ها را حفظ کنیم.
سال نو شما پیشاپیش مبارک.
عجب! متاسفم... زنهایی که پیش از بردن آبروی شوهر و خالی کردن عقده های خودشون آبروی خودشون را چوپ حراج می زنند و غافل اند! متاسف شدم